loading...
روز به روز
admin بازدید : 33 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)
خسته ام
بیا برای من کتاب بخوان
برای من چایی بخور و کمی برای من بخواب
من هم برای تو میمیرم !
.

.
مردم همیشه تو را به خدا سوگند میدهند اما برای من تو آن همیشه ای که خدا را به تو سوگند میدهم !

.
شعر را به تو میسپارم ، کلید خانه و چراغ را ، خودم را هم به تو میسپارم
سفارش نمی کنم چون خیالم راحت است !

.
برای خانه ام چند متر آسمان میخرم و یک دوجین ستاره
نمیخواهم اینجا غریبی کنی ماه من !
.

.
من را شمعدانی ای بدان در گلدانی کوچک که بیشتر از آب و آفتاب به تـــــــو نیاز دارد !
.

.
ﻫﻮﺍﻳﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ باد ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺗــﻮ !
.

.
تمام پل های پشت سرم را خراب کردم و تمام راه هایی که مرا به گذشته ی بی تو می برد
نه قصد برگشت دارم نه می توانم به جایی بازگردم که آنجا نبوده ای ...!
.

ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ
ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﻣــــــﻦ ﺑﺎﺷﺪ !
.

.
مثل عکاسی ماهر نگاهت میکنم ، از نزدیک ترین زاویه ممکن و سرت را دقیقا رو به رویم نگه می دارم
خورشید را روی صورتت پخش می کنم و در ذهنم از امروز تو عکس می گیرم برای روزهایی که نیستی !
.

.
من شانه های تو را می خواهم و خیابان های خواب هایم را …
.

.
به اندازه ی …
بی خیال ! تو فکر کن دوستت ندارم ؛ من از پس اندازه گرفتنش بر نمی آیم ...!
.

.
مثل گنجشکها دوست دارمت ، مثل گنجشک هایی که میدانند پای کدام پنجره ای ، نزدیک کدام درخت ! مثل گنجشک ها بغض میکنم وقتی پنجره را می بندی و میمانم پشت شیشه ، زیر برف و یخ میزنم از شب !
من گنجشکم و مثل گنجشک ها دوست دارمت ، دانه بریزی یا نریزی ...!!!
.

.
در صفر مطلق ذوب میشوم وقتی به کفش هایت کنار کفش هایش فکر میکنم !
.

.
پای فکر تو که وسط باشد ، خیابان به کنار ، اتاق هم قدم زدن دارد ...!
.

.
می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوش بگیری که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند ؟ و من به اندازه ی تمام روزهای کم بودنت تو را ببویم و در این زمان متوقف ، سالها در آغوشت زندگی کنم بی ترس فرداها ؟؟؟
.

.
آفتاب را دوست دارم به خاطر پیراهنت روی طناب رخت
باران را گر می بارد بر چتر آبی تو
و خدا پرست شدم چون تو نماز خواندی !

.
دنیا ارزانی آدمهایش !
فقط من باشم و تو ، دو فنجان چای به ضمیمه لبخندت …

.
عجیب نیست که پلنگ جفت آهوست
گیلاس مست می کند و برف داغ است
در کشور آغوش تو حتی عجیب نیست که روز و شب بهم برسند و صبح تا ابد پشت در یک اتاق منتظر بماند ...!
.

.
به دوست داشتَنت مشغولم همانند سربازی که سالهاست در مقری متروکه بی خبر از اتمام جنگ نگهبانی می دهد !
.

.
دست های من هی آب می روند و تو هر شب ماه تر می شوی ...!
.

.
دوست داشتنت بوی باران می دهد
همان قدر بی مقدمه ، همان قدر بی دغدغه
فقط یادت باشد مثل باران مرا بی واسطه دوست داشته باشی ...!
.

.
عشق تو عبور ماه است از خیابان در شب حکومت نظامی ...!
.

.
چقدر نوازش دست های مهربان تو خوب است و من چه زود دلم برای همه ی چیزهای خوب تنگ می شود ...!
.

.
به هرکس می گویم “تـــــو” به خودش میگیرد اما نمی دانند که هیچکس برای من “تـــــو” نمی شود ...!
.

.
بگذار لبهایت برای بوسیدن باشد ؛ چشمهایت به اندازه ی کافی حرف برای گفتن دارد ...!
.

.
حسادت یا خساست ؟؟؟
اسمش را هرچه میخواهی بگذار ، 
من میخواهم تو فقط عزیز دل من باشی ...!
.

.
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﻧﺒﺎش ، ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻭقتها ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ “ﺗﻮ” ﺩﺭ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ ...!
.

.
هرچه بیشتر می گریزم به تو نزدیکتر می شوم
هر چه رو برمی گردانم تو را بیشتر می بینم
جزیره ای هستم در آب های شیدایی ، از همه سو به تو محدودم !
هزار و یک آینه تصویرت را می چرخانند
از تو آغاز می شوم و در تو پایان می گیرم …
.

.
هی تو ! کمی نزدیکتر بیا اما چیزی نگو
بگذار فقط ، بگذار چشمهایمان این همه دوست داشتن ها را زیرنویس کند ...!
.

.
از نویی شعرم پیداست کهنگی عشقت ...!
.

.
وقتی میخندی ، عشق کوچکترین اتفاقیست که می افتد ...!
.

.
ﺣﺴﻮﺩﻡ ، ﺣﺘﯽ ﺁﺭﺯﻭِ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻢ ...!
.

.
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ، ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﺪ
ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺮﻑ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ...!
.

.
من اگر بمیرم او شاید گریه کند اما او اگر گریه کند من قطعا می میرم ...!

 

admin بازدید : 33 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

اینقدر خیره میشدند به لحظه های شیرینمان

که اینـــک فقط خاطره های خوش عذابم میدهد

ولی من که به شوریِ چشم اعتقاد نداشتم...
.

.
خاطرات تو همانند دکتریست که

من بابت مریضی ام فقط به او سر میزنم !

جالب اینجاست که من هر روز مریضم و دکتر هم تسکین بلند مدّت نمیفهمد...
.

.
ﺁﺩﻡ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﺍﺭ

ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺑﻖ ﻧﻤﯿﺸﻪ

ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ …
.

.
بیست طبقه لاف بزرگی است

برای مردن کافی است از ایوان یک خاطره پایین بپری
.

.
کاش خودت هم مثل خاطراتت

برای ماندن سرسخت بودی...
.

.
گـاهـی بــاید رفـت و بعضـی چیــزهای بردنـی را بـا خـود بــرد

مـثل یـــــاد مـثل غــرور و آنچــه ماندنـیست را جــا گــذاشت

مـثل خــاطره مـثل لبـخند

رفـتنت ماندنــی مــی شود وقتــی کـه نبــاید بـروی !
.

.
خطــر داشت امــا !

خاطرت می ارزید که از تـــو این همه خاطـــره بسازم !
.

.
باید یاد می گرفتم

از هر چیزی عشق و خاطره نسازم !

شاید منظورِ باران من و تو نبودیم
.

.
مرا که میشناسی

وسواس دارم

وقتِ رفتن تمام خاطرات را تا میکنم

میگذارم کنجِ گنجه

بویِ نفتالین که مشامشان را پر کند

تمامِ بیدها مجنون می شوند...!
.

.
به صدایت که معتاد شدم رفتی

حالا هر روز خاطره تزریق می کنم
.

.
بعضی وقت ها شریک تمام خاطراتت

فقط یک شماره ی خاموش است
.

.
هی لعنتــــی !

مـــن مــــــی روم !

تـــو مـــــی مــــانــی بــا دنـیــایـــی از خــــاطـــــرات

راســتـــی آن روز کـــــه دلـــــداده تــو شــــدم یــادت هست ؟

از آن جــا بـــه بـــعــدش را پـــاک کــــن !
.

.
اینجا کسی بر زمین افتاده

تو با خاطراتت از رویش رد شدی و رفتی
.

.
دیگر خودت هم برگردی نمیپذیرم !

من فقط با خاطراتت زنده ام ....!
.

.
همیشــــــــه مـی گفتنــــد

سختی ها نمک زندگیست

امــــا چــــرا کسی نفهمیـــــد نمک برای من که خاطـــــراتم زخمی ست

شور نیست مـــــزه درد می دهد
.

.
زندگی یعنی یک نگاه ساده

تنها چند خاطره و تنها چند لحظه

زندگی یعنی همین نگاهی به یک عکس ساده...
.

.
من برایت خاطره ساختم

امّا آخرش چه ؟

تمام زندگی ام را باختم...
.

.
مـَردُم چـه میفهمند

از قاب ِخالی ات کـنج اتـاقـم

خـاطـرات تـوست کـه ورق مـیـزند نـگـاهـم را بـه نـقـش آفــرینی....
.

.
یکی بیاید دست این خاطره ها را بگیرد ببرد گردش …

کلافه کرده اند مرا بس که نق می زنند به جانم …
.

.
تکثـــیر مـی ‌شـــونــد و نــمی ‌مــیرند
سلـــول ‌های خـــاطـــره‌ ات در مـــن...
.

.
این خاکستر که می بینی خاکستر سیگار نیست

خاطرات منند که هر شب با خودم دود می شوند
.

.
عابرانی که از کنارم می گذرند

مست عطر تنم می شوند و نامش را که می پرسند

دلم می لرزد چگونه بگویم خاطرات توست...؟
.

.
آقـــای شــهــردار!

بگویید انقـدرعوض نکـنند رنـــگــــ و روی ایـــن شـهر لعنتی را …

این پیاده روها ، میــدان ها ، رنگ و روی دیوارها

خــــاطـــراتــم دارنـــد از بـیـنــــــ مــی رونــــد . . .
.

.
مرا محکم تر در آغوش خود بگیر

من هنوز هم نمی خواهم تو را به دست خاطرات ” لعنتی ” بسپارم

admin بازدید : 38 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)
درد مرا انتخاب کرد

من ، تو را

تو ، رفتن را

آسوده برو ! دلواپس نباش

من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم....
.

.
روزی می رسد که با لبخند تو بیدار میشوم

این روز هر زمان که میخواهد باشد

فقط باشد ....!
.

.
گاهی میان وسعت دستان خالیم حس می کنم

تمام دار و ندارم نگاه توست ...!
.

.
من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم ...!

تو آنقدر نخواستی که هیچ چیز از من ندیدی ...!
.

.
دوستت دارم !

بیشتر از دیروز و کمتر از فردا ...!
.

.
چقدر جای تو خالی ست

جای خالی ات را با هیچ چیز نمی توان پر کرد !

حتی با گزینه مناسب ....!
.

.
تا صبح گریه می کنم

و غنچه می دهند گل های ریز صورتی روی بالشم ....!
.

.
از مردم این شهر دلگیرم

هیچ کدامشان شکل تو نیستند ...!
.

.
هر کس هر جا که دلش می خواهد بایستد !

به کسی اجازه اینکه به جای تو در قلبم بنشیند نخواهم داد

 

admin بازدید : 36 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

کاش انقدری که آدما دلمون رو شکستن یه بارم خلوتمونو میشکستن . . .
.

.
شکستن دل ، به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛ از بیرون همه‌چیز روبه‌راه است، اما هر نفس، درد ا‌ست که می‌کشی . . .

.
گفتی که عشق من کمه
حرف هام برات پر از غمه
تو سینه قلب من شکست
رو بوم دل غروب نشست
.

.
اون روز که دلمو شکستو تنهام گذاشت پیش خودم گفتم : وقتی برگرده منت کشی براش ناز میکنمو الکی بهش میگم دیگه نمیخوامشو دلمو شکسته . چند روز بعدشم اومد یه چیزی تو دستش بود که پشتش قایم کرده بود پیش خودم گفتم برام کادو گرفته یکم براش ناز کردمو گفتم : دلمو شکستی دیگه نمیخوامت خندید و گفت :چه خوب ( بگیر کارت عروسیمه )
.

.
یک سال قبل ظرفی از دستم افتاد و شکست و به من گفت : فدای سرت عزیزم شکستنی باید بشکنه
و اما دیروز در حالی که ترکم میکرد گفتم دلم رو شکستی و زیر لب گفت : شکستنی باید بشکنه
.

.
دلمو شکسته بودن . . .
اومدش . . .
گفتم مواظب دل من میشی آخه تنهاس میترسه !
ی نگاه کرد پوزخند زد گفت دلت اگه ارزش داشت کسی نمیشکستش !
راست میگفت . . .

.
بعضیها بهتر است در حد یک آرزو بمانند . . .
برآورده شدنشان . . .
به بهای شکستن دلت تمام میشود . . .
.

.
ﯾﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﮐﺎﺑﯿﻨﺘﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭ
+ ﺧﺐ
- ﭘﺮﺗﺶ ﮐﻦ ﺯﻣﯿﻦ
+ ﺧﺐ
- ﺷﮑﺴﺖ ؟
+ ﺁﺭﻩ
- ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺵ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻦ
+ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ . ﻣﻨﻈﻮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ
- ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪ ؟
+ ﻧﻪ . . .
- ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽ ﺷﯽ . . . ؟
.

.
می گن شکستنی رفع بلاست ، ای دل کمی تحمل کن ، شاید “ حکمتی ” باشد . . .
.

.
من لیمو شیرین زندگی تو بودم ؛ تموم شیرینی های زندگیمو به تو دادم اماچه زود تلخ شدم و چه ساده منو دور انداختی !
.

.
من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم . . .
نام مرا گذاشتند “ با جنبه ”
بی انکه بدانند خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود . . . !
.

.
حـــــــس می کنـــــــــم دنیـــــــــا خـــــــالیـــــــست . . .
مـــــگــــر تــــــــــو چـنـــد نـــفــــــــــر بــــودی !
.
w
.
ﺩﯾـﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗـﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺿﺮﺑــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧـﻮﺭﻧـﺪ ﻭ ﻣـﯽ ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟
ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ
ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟
ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛
ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،
ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .
.

.
گوشت را تیز نکن ، دلی ک شکست صدا ندارد ، درد دارد . . .
درد !
اگر می خواهی صدای دل شکسته اش را بشنوی چشمانت را باز کن
آنهایی ک از چشمش می ریزد صدای شکسته شدن دلش است ، می شنوی ؟
.

.
خدایا ببخش که امانت دار خوبی نبودم . . .
دلی که داده بودی شکست !
.

.
شکستن دل کسی که عاشق توست کار ساده ایست
اگه راست میگی دل کسی رو بشکن که عاشقش هستی . . .
.
.
چرا هنوز فکرمی کنی که در دلم جای داری !؟
هیچ ماهی در تنگ شکسته جایی ندارد . . .
.

.
بیشتر مواقع پشت جمله ی “ دیگه مهم نیست ”
یه دل شکسته وجود داره . . .

admin بازدید : 35 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

تو آن نیستی که به یادت بیاورم

تو آن همیشه ای که به یادم می مانی....
.

.
دریــا مــی‌شــوم

وقتــی هــر شــب در بستــرم

یــــاد تــو جــاری ســت

مثــل رود....
.

.
زیباست یادت

اگر خودت بودی چه غوغایی می کردی....!
.

.
در دفتر دل یاد تو سر مشق من است

یاد من هم نکنی یاد تو تکلیف من است....
.

.
تو مرا فریاد کن ای هم نفس

این منم آواره ی فریاد تو

این فضا با بوی تو آغشته است

آسمانم پر شده از یاد تو.....
.

.
یادت

پرچم صلحیست

میان شورش این همه فکر....
.

.
یــــــاد

چراغی که مال من است

ولی خاموش در دل های همـــه
.

.
هر دو چشمان تو دنیای من است

گر نمی بینم تو را

یادت نگهدار من است...

admin بازدید : 40 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)
دستهایت رازیرتنهاییم ستون کن، که من ازآوارگی بی توبودن میترسم…
.

.
هـمه در دنیـا کـسی را دارنــد،بــرای خودشــان . . . خــُسـرو و شیـــرین . . . لیـلی و مـَجنــون رامیـن و ویـس . . . پیــرمــَرد و پیرزَن “تــو” و “اون” مــَن و تــَنهـایی چرا.....؟
.

حس شگفت انگیزیست… به کسی که رهایت کرده دیگر نه نیازی داشته باشی نه احساسی ....!

.
وقتی کسی ما را ترک می کند، دلیلش این است که کس دیگری قرار است بیاید ....!
.

.
اگر میبینی‌ هنوز تنهام ! بخاطر عشق تو نیست …. من فقط میترسم میترسم همه مثل تو باشند … !!!
.

.
غـم داشتـن بخشـی از زنـدگیـست ولـی غمـخـوار نـداشتـن عـذاب زنـدگیسـت...
.

.
هــر چقــدر کــه آدمهــا رو بیشتــر میشنــاســی تنهــــاییــت دلچســب تـر میشــه....
.

.
همیشه در ریاضیات ضعیف بودم، سال هاست دارم حساب می کنم چگونه من به علاوه ی تو، شد فقط من…
.

.
دلم کار دست است ؛ خـودم بـافتمـش ! تارش را از سکوت ؛ پودش را از تنهایی ! هــمــیــن اســت کــه خــریــدار نــدارد .....!
.

.
هزار نفر در حسرتِ تو تو در حسرتِ یکی و چقدر همه تنهاییم....!
.

.
تقصیر برگ ها نیست آدم ها همینند! نفس می دهـــــــی له ات می کنند…
.

.
خـــدایـــــا . . . از این به بعد به مخلوقاتت یک مترجم ضمیمه کن اینجا هیچ کس هیـچ کـس را نمـی فهمد . .
.

.
خدایا خیلی ها دلمو شکستن دیگه تحمل ندارم، شب بیا باهم بریم سراغشون، من نشونت میدم تو ببخششون....
.

.
تمـام سـیگـارهـای دنـیـا را هـم کـه دود کـنـی تـنـهـایـیـت تـوجـه هـیـچـکـسـی…را جـلـب نـخـواهـد کـرد جـز پـیـرمـرد سـیـگـار فـروش…
.

.
خدا هم تنهاییش را فریاد میزند: … “قل هوالله أحد”
.

.
شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه ، یه درد داره. اما اونی که میخنده هزار تا! من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا از دردهاش خندیده , اما جلوی یکیشون بدجوری کـــــــــــم آورده میفهمی....!
.

.
من چرک نویس احساسات تو نیستم دوستت دارم هایت را جای دیگری تمرین کن ....!!!
.

.
سلامتی همه اشکهایی که تو خلوت ریختیم تا اونی که لیاقتشو نداشت....

 

admin بازدید : 44 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

“تو” جا زدی
“من” جا خوردم
“اون” جا گرفت !
.

.
هربار که کودکانه دست کسی رو گرفتم
گم شده ام !
ترس من از گم شدن نیست ..
ترسم از گرفتن دستی ست که بی بهانه رهایم کند !
.

.
راهش را هم تقسیم کرد
رفتنش به من رسید ، رسیدنش به دیگری . . .
.

.
فـــــاسد بـــودن فقط به تـــــن فـــــروشی نیست
گاهی وقت ها به فـــــروختن خـــــاطرات قدیمی به بهـــــای ورود یکــ تــــازه وارد است
.

.
برایش نوشتم:
“به امید فردای بهتر”
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد !
بعدهـــــــــــا فهمیدم
آن روز “الف” فردا را
یادم رفته بــــــــــود
.

.
روزی ؛
مــخــاطــبـــ تـــمــام جــمــلاتــتـــ مـــن بـــودم
نــمــی دانــی..
چــه درد ســخــتــی اســـتـــ
خـــلـــع مــقــام شـــدن..
نــمــی دانــی چــه ســخــتــ تــر اســتـــ
دیــدن تــرفــیـــع گــرفــتــن دیــگــری
.

.
من تو را دوست دارم
تو مرا دوست نداری
باشد ولی
من به “دوست” مشترک مان
حسودی ام می شود . . .
.

.
مـــن از زندگـــ ـے کســـ ـے
حذفــــ شــــدم
که بــــرا ـے داشتنـــــش
و بـــــرا ـے بودنـــش
خیلـــ ـے ها رو از از زندگــــ ـیم
حذفــــ کــــردم
.

.
نــــــــــــه
هوا سرد نیست
سرمای کلامت، دیوانه ام میکند
بی رحم !
شوق نگاهم را ندیدی؟
تمامه من به شوق دیدنت، پر میکشید
ولی …
همان نگاه بی تفاوتتــــــــ
برای زمین گیر شدنم کافی بـــــــــــــود
.

.
تـو مـرا نـادیـده بـگـیـر . .
و مـن ،
بـدنـم روز بـه روز کـبـود تـر مـی شـود . .
از بـس
خـودم را مـی زنـم . .
بـه نـفـهـمـی
.

چه کسی برای عشق ما شعر اتل متل خواند !
که پایت را به این راحتی از زندگیم ورچیدی ؟
.

.
سریع ترین نقاشی بود که دیدم !
در یک چشم به هم زدن روزگارم را سیاه کرد . . .
.

.
ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺖ !
ﮐﻤﯽ ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ ، ﺷﺐ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﺵ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻫﺮﺷﺒﻢ ﺷﺪ .
ﯾﮑﻢ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ .
ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺧﺘﯽ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯽ !
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻣﻦ ، ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ . . .
.

.
یه آدمایی هم هستن اسمشون دوسته . . .
خودشون دشمن
.

.
تو سکوت میکنی و فریاد زمانم را نمی شنوی !
یک روز …. من سکوت خواهم کرد ؛
و تو آن روز …. برای اولین بار مفهوم “دیر شدن ” را خواهی فهمید …
.

.
چقــــבر بـבه ازشـــــ خبـــر نداشتهــــ باشیـــــ
sMs بـבیــــ جوابتـــو نـــבه
ســآعتهـــا نگرانشـــــ باشیــــ
بعد بآ یه خطــ בیگهـــ بهشــــ زنگـــــ بزنیــــــ با בومینــــــ بوق گوشیـــــ رو برבآرهـــــ
اونــــ وقتـــهـ کهـــ میفهمـیــــ تنهاییـــــــ
اونــــ وقتـــهـ کهـــ میفهمـیــــ בیگهـــ בوستتـــــ نـבآرهـــ
آבمــآ از همینـــ جـآ تنــهاییــــ رو وآســهـ خودشونــــ انتخابـــ میکننـــــ

admin بازدید : 35 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)
دستهایت رازیرتنهاییم ستون کن، که من ازآوارگی بی توبودن میترسم…
.

.
هـمه در دنیـا کـسی را دارنــد،بــرای خودشــان . . . خــُسـرو و شیـــرین . . . لیـلی و مـَجنــون رامیـن و ویـس . . . پیــرمــَرد و پیرزَن “تــو” و “اون” مــَن و تــَنهـایی چرا.....؟
.

حس شگفت انگیزیست… به کسی که رهایت کرده دیگر نه نیازی داشته باشی نه احساسی ....!

.
وقتی کسی ما را ترک می کند، دلیلش این است که کس دیگری قرار است بیاید ....!
.

.
اگر میبینی‌ هنوز تنهام ! بخاطر عشق تو نیست …. من فقط میترسم میترسم همه مثل تو باشند … !!!
.

.
غـم داشتـن بخشـی از زنـدگیـست ولـی غمـخـوار نـداشتـن عـذاب زنـدگیسـت...
.

.
هــر چقــدر کــه آدمهــا رو بیشتــر میشنــاســی تنهــــاییــت دلچســب تـر میشــه....
.

.
همیشه در ریاضیات ضعیف بودم، سال هاست دارم حساب می کنم چگونه من به علاوه ی تو، شد فقط من…
.

.
دلم کار دست است ؛ خـودم بـافتمـش ! تارش را از سکوت ؛ پودش را از تنهایی ! هــمــیــن اســت کــه خــریــدار نــدارد .....!
.

.
هزار نفر در حسرتِ تو تو در حسرتِ یکی و چقدر همه تنهاییم....!
.

.
تقصیر برگ ها نیست آدم ها همینند! نفس می دهـــــــی له ات می کنند…
.

.
خـــدایـــــا . . . از این به بعد به مخلوقاتت یک مترجم ضمیمه کن اینجا هیچ کس هیـچ کـس را نمـی فهمد . .
.

.
خدایا خیلی ها دلمو شکستن دیگه تحمل ندارم، شب بیا باهم بریم سراغشون، من نشونت میدم تو ببخششون....
.

.
تمـام سـیگـارهـای دنـیـا را هـم کـه دود کـنـی تـنـهـایـیـت تـوجـه هـیـچـکـسـی…را جـلـب نـخـواهـد کـرد جـز پـیـرمـرد سـیـگـار فـروش…
.

.
خدا هم تنهاییش را فریاد میزند: … “قل هوالله أحد”
.

.
شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه ، یه درد داره. اما اونی که میخنده هزار تا! من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا از دردهاش خندیده , اما جلوی یکیشون بدجوری کـــــــــــم آورده میفهمی....!
.

.
من چرک نویس احساسات تو نیستم دوستت دارم هایت را جای دیگری تمرین کن ....!!!
.

.
سلامتی همه اشکهایی که تو خلوت ریختیم تا اونی که لیاقتشو نداشت....

 

admin بازدید : 39 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

سریع و پشت سر هم چند بار بگو :
کارل و لرل کارها رو رله کردن
.

.
5 بار سریع بگو :
دزدی دزدید ز بز دزدی بزی عجب دزدی که دزدید ز بز دزدی بزی
.

.
5 بار تکرار کن :
سه دزد رفتن به بز دزدی یه دزد یه بز دزدید یه دزد دو بز دزدید
.

.
3 بار سریع بگو :
ششلیک شنسل ، شنسل ششلیک
.

.
7 بار بگو سریع :
دستِ راستِ ماستِ سُسه
.

.
سریع 3 بار بگو :
کوکتل کتلت ، کتلت کوکتل
.

.
هفت بار سریع بگو :
رالی لاری
.

.
به لنکنت زبون نیوفتی ! 5 بار بگو :
سمسار تو سمساریش پوست سوسمار داشت
.

.
حالا جمله زیر رو تکرار کن چند بار :
منوچهر با یه بقچه پر تربچه، توی باغچه، خورد پیازچه!

.
پشت سر هم 5 بار بگو :
ریله رو روله روله رو ریله
.

.
جمله زیر رو 3 بار تکرار کن :
انگور انبه ازگیل اورانگوتان
.

.
سین و شینت نزنه ایشالا 5 بار بگو :
سه سیخ سوشی ، سیخی شیش هزار
.

.
سریع 5 بار بگو :
زیرۀ ریزه میزه از زیر میز می ریزه

.
زود ، تند ، سریع 3 بار بگو :
غولارو با قند گول می زنیم
.

.
7 بار زود بگو :
ریش شیری سیبیل شیری ، سیبیل شیری ریش شیری
.

.
3 بار سریع بگو :
این باد چه بد باد بدی بود که من باد به بد بادی این باد دگر باد ندیدم
.

.
5 بار تکرار کن :
به نام وجودی که وجودم از وجود پر وجودش بوجود آمده است.
.

.
این جمله ترکی هست ، 5 بار بگو :
” سانجلاندرانلاردانده ”
یعنی : این از اونها (میوه یا هر چیز دیگه ای) هست که اگه بخوریش دل درد میگیری.
.
.
و در آخر جمله انگلیسی زیر رو یه بار هم بتونی بگی قبوله !
Three witches watch three Swatch watches.Which witch watch which Swatch watch
یعنی : سه جادوگر به سه ساعت سواچ نگاه میکنند؛کدام جادوگر به کدام ساعت نگاه میکند

admin بازدید : 37 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

باران که میبارد
باید یه آغوشی …
پنجره ی بازی …
بوی خاکی …
صدای تپش قلبی …
گره ی کور دست ها و پاهایی …
باید چیزی باشد
باران که میبارد …
باید کسی باشد...!
.

.
اینکه چقدر از آنروز ها گذشته ،
یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم،
یا اینکه هرکداممان کجای ِ دنیا افتاده ایم…
اصلا مهم نیست.. !
باز باران که ببارد ،
هر وقت که میخواهد باشد ،
دلم هوایت را میکند …
.

.
بغضهای مرطوب مرا باور کن،
این باران نیست که میبارد ،
صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد...
.

.
برای از بین بردن یک عدد معشوقه
نم باران کافی ست …
.

.
وای باران باران
شیشه ی پنجره را باران شست..
از دلِ من اما ,چه کسی نقشِ تورا خواهد شست...
.

.
همینکه بگویید : « آه , گمـــانم امروز بـاران ببــارد . »
کـافـی ست تا ابـرها دوستــتان داشتـــه باشنــد
وَ البـته شمـا را کـه چشـم به راهـشان بـوده اید
.

.
شـما را بیــــــــــــــشتر
آدم هـایِ غمگـینِ دوست داشتـنی
در میـان شما کسـی هـست
کـه با یـک تـکه ابـر کوچـکِ خـاکـستری
قـرار داشـته بــاشد ...؟
.

.
بـاران کمــی آهستــه تــر
اینجــا کســی در خـانـه نیسـت
مــن هستــم
و
تنهــایــی
و
دردی کــه نــامـش زنـدگیســت …
.

.
همچنـان منتـظرم
تـا قطره های بـاران
تـو را از آن بـالا در آغوشم رهـا کننـد
یا غـرق می شوم
یا رفیـق شبهای بـارانیت می مانـم …
.

.
نَــیـــا بــــاران ! …
زَمــیــن جــــایِ قَـــشَـــنگـــــی نــیست…!
.

.
مثل باران چشمهایت دیدنی است
شهر خاموش نگاهت دیدنی است
زندگانی معنی لبخند توست
خنده هایت بی نهایت دیدنی است...
.

.
دلم به عظمت باران برایت دلتنگی میکند… ؛
امروز عجیب؛
بی واژه؛
بی حصار… ؛
می خواهمت…
.

.
باز باران آمد
از هوا یا ز دو چشم خیسم؟
نیک بنگر!
چه تفاوت دارد . . .
.

.
کاش نامت باران بود…
آنوقت تمام مردم شهر هم
برای آمدنت دعا می کردند …!
.

.
دِلِ مَـــــن
کُــــلــبـــۀ بـــارانــیـستـــــــ …
وَ تُـــــو ،
آن بـــارانِ بــــی اِجــــازهِ ای ؛
کِــــه نـاگــــهــــان دَر اِحــســــاسِ مَـــــــن ،
چِـــکِّــــــه مـــــی کُـــنــــــی…
.

.
به باران سپرده ام
وقت آمدنت
هوای کوچه را داشته باشد
گوشم به زنگِ در است
مبادا آهسته بیایی...!
.

.
تـــو
این روزهــا
برایـم حکم باران را داری..
درست وســط کـویـر،
همون قدر زندگی بخش
همون قدر مــحــال...!
.

.
باران که بند بیاید
تازه خاطره شروع می کند به چکه کردن…!!
نمک روی زخم ست بارانی که بی تو ببارد...!!
.

.
تلنگر کوچکی است بــاران
وقتی فراموش میکنیم ؛
آسمان کجاست …

.
من غرورم را مدیون بارانم
هنوز باران را سپاس که پنهان کرد اشک هایم را
باران را سپاس که آبرویم را خرید
تا نفهمند آدم ها که من از تنهایی نیست که قدم می زنم
من زیر باران رفتم تا که آسوده خاطر ببارم بی آنکه بترسم از نگاه کسی
به سلامتی باران که حفظ کرد غرورم را…
.

.
تو می گویی باران صدای پای اجابت است ؛
نیاز کن ! اما مسلک من ، مسلک درویشان است !
چه دارند که از هر حیث بی نیازند ؟!
آن نیازی که تو را بی نیاز می کند !
اما من در اوج بی نیازی ، به تو نیاز پیدا کردم !
پس ببار باران . . . !

تعداد صفحات : 8

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 76
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 705
  • بازدید کلی : 16,287
  • کدهای اختصاصی