اینقدر خیره میشدند به لحظه های شیرینمان
که اینـــک فقط خاطره های خوش عذابم میدهد
ولی من که به شوریِ چشم اعتقاد نداشتم...
.
.
خاطرات تو همانند دکتریست که
من بابت مریضی ام فقط به او سر میزنم !
جالب اینجاست که من هر روز مریضم و دکتر هم تسکین بلند مدّت نمیفهمد...
.
.
ﺁﺩﻡ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﺍﺭ
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺑﻖ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ …
.
.
بیست طبقه لاف بزرگی است
برای مردن کافی است از ایوان یک خاطره پایین بپری
.
.
کاش خودت هم مثل خاطراتت
برای ماندن سرسخت بودی...
.
.
گـاهـی بــاید رفـت و بعضـی چیــزهای بردنـی را بـا خـود بــرد
مـثل یـــــاد مـثل غــرور و آنچــه ماندنـیست را جــا گــذاشت
مـثل خــاطره مـثل لبـخند
رفـتنت ماندنــی مــی شود وقتــی کـه نبــاید بـروی !
.
.
خطــر داشت امــا !
خاطرت می ارزید که از تـــو این همه خاطـــره بسازم !
.
.
باید یاد می گرفتم
از هر چیزی عشق و خاطره نسازم !
شاید منظورِ باران من و تو نبودیم
.
.
مرا که میشناسی
وسواس دارم
وقتِ رفتن تمام خاطرات را تا میکنم
میگذارم کنجِ گنجه
بویِ نفتالین که مشامشان را پر کند
تمامِ بیدها مجنون می شوند...!
.
.
به صدایت که معتاد شدم رفتی
حالا هر روز خاطره تزریق می کنم
.
.
بعضی وقت ها شریک تمام خاطراتت
فقط یک شماره ی خاموش است
.
.
هی لعنتــــی !
مـــن مــــــی روم !
تـــو مـــــی مــــانــی بــا دنـیــایـــی از خــــاطـــــرات
راســتـــی آن روز کـــــه دلـــــداده تــو شــــدم یــادت هست ؟
از آن جــا بـــه بـــعــدش را پـــاک کــــن !
.
.
اینجا کسی بر زمین افتاده
تو با خاطراتت از رویش رد شدی و رفتی
.
.
دیگر خودت هم برگردی نمیپذیرم !
من فقط با خاطراتت زنده ام ....!
.
.
همیشــــــــه مـی گفتنــــد
سختی ها نمک زندگیست
امــــا چــــرا کسی نفهمیـــــد نمک برای من که خاطـــــراتم زخمی ست
شور نیست مـــــزه درد می دهد
.
.
زندگی یعنی یک نگاه ساده
تنها چند خاطره و تنها چند لحظه
زندگی یعنی همین نگاهی به یک عکس ساده...
.
.
من برایت خاطره ساختم
امّا آخرش چه ؟
تمام زندگی ام را باختم...
.
.
مـَردُم چـه میفهمند
از قاب ِخالی ات کـنج اتـاقـم
خـاطـرات تـوست کـه ورق مـیـزند نـگـاهـم را بـه نـقـش آفــرینی....
.
.
یکی بیاید دست این خاطره ها را بگیرد ببرد گردش …
کلافه کرده اند مرا بس که نق می زنند به جانم …
.
.
تکثـــیر مـی شـــونــد و نــمی مــیرند
سلـــول های خـــاطـــره ات در مـــن...
.
.
این خاکستر که می بینی خاکستر سیگار نیست
خاطرات منند که هر شب با خودم دود می شوند
.
.
عابرانی که از کنارم می گذرند
مست عطر تنم می شوند و نامش را که می پرسند
دلم می لرزد چگونه بگویم خاطرات توست...؟
.
.
آقـــای شــهــردار!
بگویید انقـدرعوض نکـنند رنـــگــــ و روی ایـــن شـهر لعنتی را …
این پیاده روها ، میــدان ها ، رنگ و روی دیوارها
خــــاطـــراتــم دارنـــد از بـیـنــــــ مــی رونــــد . . .
.
.
مرا محکم تر در آغوش خود بگیر
من هنوز هم نمی خواهم تو را به دست خاطرات ” لعنتی ” بسپارم
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 58 | shahin22 |
![]() |
0 | 49 | shahin22 |
![]() |
0 | 57 | shahin22 |
![]() |
0 | 56 | shahin22 |